مرغ جم باز حديثي ز سبا مي‌گويد

شاعر : خواجوي کرماني

بشنو آخر که ز بلقيس چها مي‌گويدمرغ جم باز حديثي ز سبا مي‌گويد
قصه‌ي حضرت سلطان بگدا مي‌گويدخبر چشمه‌ي حيوان بخضر مي‌آرد
سخن سرو خرامان بگيا مي‌گويدپرتو مهر درخشان بسها مي‌بخشد
حال آن زلف پريشان دوتا مي‌گويدبا دل خسته‌ي يکتاي من سودائي
يک به يک قصه‌ي ما را همه جا مي‌گويددلم از ديده کند ناله که هردم بچه روي
گر چه بادست حديثي که صبا مي‌گويدحال گيسوي تو از باد صبا مي‌پرسم
هر چه گويد مشنو زانکه خطا مي‌گويدمشک با چين سر زلف تو از خوش نفسي
حال زلف تو پراکنده چرا مي‌گويدابروي شوخ تودر گوش دلم پيوسته
از درت مي‌برد ابرام و دعا مي‌گويدترک دشنام ده اين لحظه که مسکين خواجو